هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج عاشقانه و عرفانی سخن می‌گوید. شاعر از دل‌درد و اشک‌هایش می‌گوید که مانند طوفان است، از عشق به معشوق و فداکاری در راه او سخن می‌راند، و به سفر معنوی به سوی کعبه اشاره می‌کند. همچنین، از انتقاد دیگران و بی‌صبری در برابر رنج‌ها نیز صحبت می‌شود.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی مضامین مانند درد و رنج عشق و فداکاری نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵

شبی که راه هم آه آتش افشان را
ز دود سینه کنم تیره چشم کیوان را

ببر طبیب صداع از سرم که این دل ریش
ز بهر درد فدا کرده است درمان را

مگر حکایت طوفان چو اشک ما بینی
که ما ز چشم بیفکنده‌ایم طوفان را

بقصد جان من آن کس که میکشد شمشیر
نثار خنجر خون‌ریز او کنم جان را

عجب نباشد اگر تشنهٔ جمال حرم
ز آب دیده لبالب کند بیابان را

بعزم کعبه چو محمل برون برد مشتاق
بسوزد از نفس آتشین مغیلان را

نوباد پای زمین کوب را بجلوه درآر
که ما به دیده زنیم آب خاک میدان را

مگو بگوی که سرگشته از چه میگردی
اگر چنانکه ندانی بپرس چوگان را

مکن ملامت خاجو که از گل صد برگ
مجال صبر نباشد هزار دستان را
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.