هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. شاعر از زیباییهای معشوق، مانند موی عنبرین و خط شیرینش سخن میگوید و از درد فراق و عشق نافرجام شکوه میکند. در پایان، شاعر به گفتوگویی خیالی با معشوق اشاره میکند که در آن معشوق او را به سکوت دعوت میکند.
رده سنی:
16+
این شعر حاوی مضامین عاشقانه و عرفانی پیچیدهای است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات غنی فارسی دارد. همچنین، برخی از استعارهها و کنایهها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابلدرک نباشد.
غزل شمارهٔ ۵۷
ای که از سرچشمهٔ نوشت برفت آب نبات
مردهٔ مرجان جانافزای تست آب حیات
از چمن زیباتر از قدت کجا خیزد نهال
وز شکر شیرینتر از خطت کجا روید نبات
عنبر زلف تو بر کافور میبندد نقاب
سنبل خط تو بر یاقوت میرد برات
پرده بر رخ میکشی وز ما نمیداری حجاب
خستگان را میکشی وز کس نمیباشد حیات
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست
همچون پیش طرهایت ذکر لیلی ترهات
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من
پیش جیحون سرشکم میرود آب فرات
بندهام تا زندهام گر میکشی ور میکشی
زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات
از دهانت بوسهئی جستم زکوة حسن را
گفت خاموش ای گدا برهیچ کی باشد زکوة
با خیالت دوش میگفتم که مردم از غمت
گفت خواجو گوئیا نشنیدهئی من عاش مات
مردهٔ مرجان جانافزای تست آب حیات
از چمن زیباتر از قدت کجا خیزد نهال
وز شکر شیرینتر از خطت کجا روید نبات
عنبر زلف تو بر کافور میبندد نقاب
سنبل خط تو بر یاقوت میرد برات
پرده بر رخ میکشی وز ما نمیداری حجاب
خستگان را میکشی وز کس نمیباشد حیات
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست
همچون پیش طرهایت ذکر لیلی ترهات
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من
پیش جیحون سرشکم میرود آب فرات
بندهام تا زندهام گر میکشی ور میکشی
زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات
از دهانت بوسهئی جستم زکوة حسن را
گفت خاموش ای گدا برهیچ کی باشد زکوة
با خیالت دوش میگفتم که مردم از غمت
گفت خواجو گوئیا نشنیدهئی من عاش مات
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.