هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، بیانگر درد فراق و عشق ناکام است. شاعر از جدایی و اندوه آن می‌نالد و به دنبال وصال معشوق است. او از فتنه‌ها و شورهای عشق سخن می‌گوید و به بوی دل‌انگیز و یاد معشوق اشاره می‌کند. در نهایت، شاعر به قضا و قدر تسلیم می‌شود و امیدوار است که باد صبا مژده‌ای از وصلت بیاورد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۷۴

گر نه مرغ چمن از هم نفس خویش جداست
همچو من خسته و نالنده و دل ریش چراست

آن چه فتنه‌ست که در حلقه ی رندان بنشست
وین چه شورست که از مجلس مستان برخاست

گر از آن سنبل گلبوی سمن فرسا نیست
چیست این بوی دلاویز که با باد صباست

تا برفتی نشدی از دل تنگم بیرون
گر چه تحقیق ندانم که مقام تو کجاست

شادی وصل نباید من دل سوخته را
اگرش این همه اندوه جدایی ز قفاست

به وصال تو که گر کوه تحمل بکند
این همه بار فراق تو که برخاطر ماست

محمل آن به که ازین مرحله بیرون نبرم
که ره بادیه از خون دلم ناپیداست

به رضا از سر کوی تو نرفتم لیکن
ره تسلیم گرفتم چو بدیدم که قضاست

چه بود گر به نمی نامه دلم تازه کنی
چه شود گر به خمی خامه کنی کارم راست

گر دهد باد صبا مژدهٔ وصلت خواجو
مشنو کان همه چون درنگری باد هواست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.