هوش مصنوعی: این شعر از درد و غم عمیق شاعر حکایت دارد که از فراق و ناملایمات زندگی رنج می‌برد. او از اشک‌های خونین، دل شکسته، و ناامیدی‌هایش می‌گوید و به دنبال تسلی در شراب و همدمی با جام می‌گردد. شاعر همچنین به قدرت عشق و تأثیر آن بر زندگی اشاره می‌کند و در نهایت، با امید به آینده چنگ می‌زند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی مانند غم، فراق، و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین اشاره‌هایی به مصرف شراب وجود دارد که نیاز به درک و بلوغ بیشتری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۰

روی زمین و خون دلم نم گرفته است
پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است

اشکم چه دیده است که مانند خونیان
پیوسته دامن من پرغم گرفته است

مسکین دلم که حلقهٔ آن زلف تابدار
بگرفت و غافلست که ارقم گرفته است

انفاس روح می‌دمد از باد صبحدم
گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است

چون جام می‌گرفت نگارم زمانه گفت
خورشید بین که ماه محرم گرفته است

همدم به جز صراحی و جام شراب نیست
خرم کسی که دامن همدم گرفته است

هر کو ز دست یار گرفتست جام می
روشن بدان که مملکت جم گرفته است

ملک دلم گرفت و بجورش خراب کرد
آری غریب نیست مگر کم گرفته است

خواجو ز پا درآمد و هیچش بدست نیست
جز دامن امید که محکم گرفته است

از وی متاب روی که مانند آفتاب
تیغ زبان کشیده و عالم گرفته است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.