هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و توصیفی، به زیباییهای معشوق و احساسات شاعر نسبت به او میپردازد. در آن از عناصر طبیعت مانند گل، خورشید، و آب برای توصیف معشوق استفاده شده است. شاعر از زلف سیاه، لب شیرین، و رخسار زیبای معشوق سخن میگوید و احساس دلبستگی و عشق خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیم عاشقانه و ادبی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد. همچنین، درک عمیقتر از صنایع ادبی و تشبیهات مورد استفاده در شعر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۰۶
ایکه زلف سیهت برگل روی آشفتست
زآتش روی تو آب گل سوری رفتست
در دهانت سخنست ار چه بشیرین سخنی
لب شکر شکنت عذر دهانت گفتست
همچو خورشید رخ اندر پس دیوار مپوش
زانکه کس چشمهٔ خورشید به گل ننهفتست
دل گم گشته که بر خاک درت میجستم
گوئیا زلف تو دارد که بسی آشفتست
چون توانم که ز کویت بملامت بروم
کاب چشم آمده و دامن من بگرفتست
از سر زلف درازت نکنم کوته دست
که بهر تار سر زلف تو ماری خفتست
احتیاجت به چمن نیست که بر سرو قدت
گل دمیدست و همه ساله بهار اشکفتست
بسکه خواجو همه شب خاک سر کوی ترا
بدو چشم آب فشاندست و بمژگان رفتست
گر کسی گفت که شعرش گهر ناسفتست
چه زند گوهر ناسفته که گوهر سفتست
زآتش روی تو آب گل سوری رفتست
در دهانت سخنست ار چه بشیرین سخنی
لب شکر شکنت عذر دهانت گفتست
همچو خورشید رخ اندر پس دیوار مپوش
زانکه کس چشمهٔ خورشید به گل ننهفتست
دل گم گشته که بر خاک درت میجستم
گوئیا زلف تو دارد که بسی آشفتست
چون توانم که ز کویت بملامت بروم
کاب چشم آمده و دامن من بگرفتست
از سر زلف درازت نکنم کوته دست
که بهر تار سر زلف تو ماری خفتست
احتیاجت به چمن نیست که بر سرو قدت
گل دمیدست و همه ساله بهار اشکفتست
بسکه خواجو همه شب خاک سر کوی ترا
بدو چشم آب فشاندست و بمژگان رفتست
گر کسی گفت که شعرش گهر ناسفتست
چه زند گوهر ناسفته که گوهر سفتست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.