هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزلی از خواجوی کرمانی است که در آن شاعر به زیبایی‌های معشوق و لذت‌های عشق و صحبت با او می‌پردازد. او از چشم‌های مست، لعل لب، زلف سیاه و جادوی معشوق سخن می‌گوید و مقایسه‌هایی بین لذت‌های مختلف زندگی انجام می‌دهد، اما در نهایت عشق و حضور معشوق را برتر از همه می‌داند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی قدیمی ممکن است برای درک کامل نیاز به دانش ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰

بیمار چشم مست تو رنجور خوشترست
لفظ خوشت ز لؤلؤ منثور خوشترست

عکس رخ تو در شکن طرهٔ سیاه
از نور شمع در شب دیجور خوشترست

صحبت خوشست لیکن اگر نیک بنگری
جادوی ناتوان تو رنجور خوشترست

بشکن خمار من بلب لعل جان‌فزای
کان چشم مست تست که مخمور خوشترست

مشنو که روضه بی می و معشوق خوش بود
زیرا که نالهٔ دهل از دور خوشترست

عشرت خوشست خاصه در ایام نوبهار
لیکن بدور دختر انگور خوشترست

در پای گل ترنم بلبل خوشست لیک
آواز چنگ و نغمهٔ طنبور خوسترست

منظور اگر نظر بودش با تو خوش بود
اما نظر بطلعت منظور خوشترست

گفتم کمند زلف تو معذورم ار کشم
در تاب رفت و گفت که معذور خوشترست

خواجو کنونکه موکب سلطان گل رسید
بستان خوشست و مجلس دستور خوشترست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.