هوش مصنوعی: این شعر عرفانی و عاشقانه از خواجوی کرمانی، بیانگر دردهای عشق، جدایی، و جستجوی حقیقت است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند بلبل، گل، شاهین، و مرغ چمن، احساسات درونی خود را به تصویر می‌کشد. او همچنین به مفاهیمی مانند عرفان، حکمت، و ارزش معنویت در مقابل ظواهر دنیوی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی نیاز به دانش ادبی نسبتاً بالایی دارند.

غزل شمارهٔ ۱۶۲

اگر چه بلبل طبعم هزار دستانست
حدیث من گل صد برگ گلشن جانست

ز بیم چنگل شاهین جان شکار فراق
دلم چو مرغ چمن روز و شب در افغانست

چو تاب زلف عروسان حجله خانهٔ طبع
روان خسته‌ام از دست دل پریشانست

چو از سر قلمم برگذشت آب سیاه
سفینه ساز و میندیش ازینکه طوفانست

کسی که ملکت جم پیش همتش بادست
اگر نظر بحقیقت کنی سلیمانست

دوای دل ز دواخانهٔ محبت جوی
که نزد اهل مودت ورای درمانست

دل خراب من از عشق کی شود خالی
چرا که جایگه گنج کنج ویرانست

چو چشمهٔ خضر ار شعر من روان افزاست
عجب مدار که آن عین آن حیوانست

ورش بمصر چو یوسف عزیز می‌دارند
غریب نیست که اورنگ ماه کنعانست

نه هر که تیغ زبان می‌کشد جهانگیرست
نه هر که لاف سخن می‌زند سخندانست

اگر ز عالم صورت گذشته‌ئی خواجو
بگیر ملکت معنی که مملکت آنست
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.