هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس تنهایی، غم و فراموش شدن می‌نالد و از مخاطب می‌خواهد که در لحظات شادی نیز او را به یاد آورند. او خود را به شمعی در شبستان حرم، مرغی در گلستان ارم و بلبل خسته‌ای بی‌برگ و نوا تشبیه می‌کند و از درد دل‌سوختگی و حسرت خود می‌گوید. شاعر با اشاره به قدرت و جایگاه مخاطب، از او می‌خواهد که حتی در اوج عزت و شوکت نیز یاران فراموش‌شده را به یاد آورد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۴۷۵

همچو شمعم بشبستان حرم یاد کنید
یا چو مرغم بگلستان ارم یاد کنید

روز شادی همه کس یاد کند از یاران
یاری آنست که ما را شب غم یاد کنید

گر چنانست که از دلشدگان می‌پرسید
گاه گاهی ز من دلشده هم یاد کنید

چون شد اقطاع شما تختگه ملک وجود
کی از این کشته شمشیر عدم یاد کنید

چشم دارم که من خستهٔ دلسوخته را
به نم چشم گهربار قلم یاد کنید

هیچ نقصان نرسد در شرف و قدر شما
در چنین محنت و خواری اگرم یاد کنید

چون من از پای فتادم نبود هیچ غریب
گر من بی سر و پا را به قدم یاد کنید

در چمن چون قدح لاله عذاران طلبند
جام گیرید و ز عشرتگه جم یاد کنید

ور در ایوان سلاطین ره قربت باشد
ز مقیمان سر کوی ستم یاد کنید

بلبل خستهٔ بی برگ و نوا را آخر
بنسیم گلی از باغ کرم یاد کنید

سوخت در بادیه از حسرت آبی خواجو
زان جگر سوخته در بیت حرم یاد کنید
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.