هوش مصنوعی: این شعر یک وداع عاشقانه و دردناک را بیان می‌کند که در آن شاعر از معشوق خود با وجود نامهربانی‌ها و سختی‌های هجران خداحافظی می‌کند. او از رنج‌های عشق و جدایی می‌گوید و با تصاویر زیبایی مانند باد صبحدم و گلبن بستان، احساسات خود را بیان می‌کند. در نهایت، شاعر با پذیرش از دست دادن جان و جهان در راه معشوق، خداحافظی نهایی را انجام می‌دهد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مضامین عاشقانه‌ای است که با درد و رنج هجران همراه است. درک عمیق این احساسات و مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی دارد، بنابراین برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۹

الوداع ای دلبر نامهربان بدرود باش
الرحیل ای لعبت شیرین زبان بدرود باش

جان بتلخی می‌دهیم ای جان شیرین دست گیر
دل بسختی می‌نهیم ای دلستان بدرود باش

می‌رویم از خاک کویت همچو باد صبحدم
ای بخوبی گلبن بستان جان بدرود باش

ناقه بیرون رفت و اکنون کوس رحلت می‌زنند
خیمه بر صحرا زد اینک ساربان بدرود باش

ایکه از هجر تو در دریای خون افتاده‌ام
از سرشک دیدهٔ گوهر فشان بدرود باش

گر ز ما بر خاطرت زین پیش گردی می‌نشست
می‌رویم از پیشت اینک در زمان بدرود باش

همچو خواجو در رهت جان و جهان در باختیم
وز جهان رفتیم ای جان جهان بدرود باش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.