هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربه‌ی روحانی و عرفانی خود سخن می‌گوید. او در ابتدا به توصیف دیدار با معشوقی می‌پردازد که نگاه به او تاریکی‌های وجودش را از بین می‌برد و باعث می‌شود همه‌ی نقش‌های دنیوی از ضمیرش محو شوند. سپس از رسیدن به حقیقت وجودی خود و گذر از کفر به اسلام (در معنای عرفانی) سخن می‌گوید. او از شکستن شیشه‌ی خودبینی و رسیدن به وحدت وجود می‌گوید و در نهایت، دیگران را به ترک ظواهر و رسیدن به حقیقت دعوت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و مفاهیم مانند 'کفر' و 'اسلام' در این متن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر گمراه‌کننده باشد مگر آن‌که با راهنمایی مناسب همراه شود.

غزل شمارهٔ ۶۴۷

روزی به سر کوی خرابات رسیدم
در کوی خرابان یکی مغبچه دیدم

از چشم بشد ظلمت و سرچشمهٔ خضرم
چون در خط سبز و لب لعلش نگریدم

نقش دو جهان محو شد از لوح ضمیرم
چون نقش رخش بر ورق دیده کشیدم

در لعل لبش یافتم آن نکته که عمری
در عالم جان معنی آن می‌طلبیدم

تا شیشهٔ خودبینی و هستی نشکستم
یک جرعه به کام از می لعلش نچشیدم

ساکن نشدم در حرم کعبهٔ وحدت
تا بادیهٔ عالم کثرت نبریدم

با من سخن از درس و کتب خانه مگوئید
اکنون که وطن بر در میخانه گزیدم

ایمان چه دهم عرض چو در کفر فتادم
قرآن چه کنم حفظ چو مصحف بدریدم

تسبیح بیفکندم و ناقوس گرفتم
سجاده گرو کردم وز نار خریدم

بردار شدم تا بدهم داد انا الحق
معنی انا الحق ز سردار شنیدم

خواجو بدر دیر شو و کعبه طلب کن
زیرا که من از کفر به اسلام رسیدم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.