هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق و طبیعت است. او از هر پدیده‌ای در طبیعت، مانند آفتاب، شراب، چشمه، و گل، نشانه‌هایی از معشوق و عشق الهی می‌شنود و می‌بیند. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، حالات عاشقانه و عرفانی خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم عمیق ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۶۷۵

حکایت رخت از آفتاب می‌شنوم
حدیث لعل لبت از شراب می‌شنوم

ز آب چشمه هر آن ماجرا که می‌رانم
ز چشم خویش یکایک جواب می‌شنوم

کسی که نسخهٔ خط تو می‌کند تحریر
ز خامه‌اش نفس مشک ناب می‌شنوم

شبی که نرگس میگون بخواب می‌بینم
ز چشم مست تو تعبیر خواب می‌شنوم

ز حسرت گل رویت چو اشک می‌ریزم
ز آب دیده نسیم گلاب می‌شنوم

چنان بچشمهٔ نوشت تعطشی دارم
که مست می‌شوم ار نام آب می‌شنوم

فروغ خاطر خویش از شراب می‌یابم
نوای نغمهٔ دعد از رباب می‌شنوم

حدیث ذره اگر روشنت نمی‌گردد
ز من بپرس که از آفتاب می‌شنوم

گهی کز آتش دل آه می‌زند خواجو
در آن نفس همه بوی کباب می‌شنوم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.