هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و وابستگی خود به معشوق سخن میگوید. او از گرفتاری در دام عشق، وفاداری و طلبگری از معشوق مینالد و از غم و شادیهای این رابطه میگوید. شاعر خود را بلبل باغ معشوق و طلبکار عشق ازلی میداند و در نهایت، از معشوق میخواهد که رحمتی کند و او را از این حال رها سازد.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد.
غزل شمارهٔ ۶۷۷
مدتی شد که درین شهر گرفتار توایم
پای بند گره طره طرار توایم
کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای
که پریشان سر زلف سیه کار توایم
طرب افزای مقیمان درت زاری ماست
زانکه ما مطرب بازاری بازار توایم
گر کنی قصد دل خستهٔ یاران سهلست
ترک یاری مکن ای یار که ما یار توایم
تو بغم خوردن ما شادی و از دشمن دوست
هیچکس را غم ما نیست که غمخوار توایم
آخر ای گلبن نو رسته بستان جمال
پرده بگشای که ما بلبل گلزار توایم
تا ابد دست طلب باز نداریم از تو
زانکه از عهد ازل باز طلبکار توایم
بده ای لعبت ساقی قدحی باده که ما
مست آن نرگس مخمور دلازار توایم
آب برآتش خواجو زن و ما را مگذار
بر سر خاک بخواری که هوا دار توایم
پای بند گره طره طرار توایم
کار ما را مکن آشفته و مفکن در پای
که پریشان سر زلف سیه کار توایم
طرب افزای مقیمان درت زاری ماست
زانکه ما مطرب بازاری بازار توایم
گر کنی قصد دل خستهٔ یاران سهلست
ترک یاری مکن ای یار که ما یار توایم
تو بغم خوردن ما شادی و از دشمن دوست
هیچکس را غم ما نیست که غمخوار توایم
آخر ای گلبن نو رسته بستان جمال
پرده بگشای که ما بلبل گلزار توایم
تا ابد دست طلب باز نداریم از تو
زانکه از عهد ازل باز طلبکار توایم
بده ای لعبت ساقی قدحی باده که ما
مست آن نرگس مخمور دلازار توایم
آب برآتش خواجو زن و ما را مگذار
بر سر خاک بخواری که هوا دار توایم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.