هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از حافظ، بیانگر عشق و شوریدگی عارفانه است. شاعر از سفر روحانی خود سخن می‌گوید، از کعبه به خرابات می‌رود، از رنج‌های عشق و دل‌سوختگی می‌نالد، و در نهایت به ستایش معشوق و وصال معنوی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده در شعر، درک آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. همچنین برخی از اشارات عرفانی مانند 'خرابات' نیاز به دانش ادبی و فلسفی پایه دارد.

غزل شمارهٔ ۶۹۴

اهل دل را خبر از عالم جان آوردیم
تحفهٔ جان جهان جان و جهان آوردیم

چون نمی‌شد ز در کعبه گشادی ما را
رخت خلوت بخرابات مغان آوردیم

شمع جانرا ز قدح در لمعان افکندیم
مرغ دل را ز فرح در طیران آوردیم

جم را از جگر سوخته دلخون کردیم
شمع را از شرر سینه بجان آوردیم

ورق نسخهٔ رویت بگلستان بردیم
باز مرغان چمن را بفغان آوردیم

شمه‌ئی از رخ و بالای بلندت گفتیم
آب با روی گل و سرو روان آوردیم

چون قلم پیش همه خلق سیه روی شدیم
بسکه وصف خط سبزت بزبان آوردیم

هیچ زر در همیان نیست بدین سکه که ما
از رخ زرد بسوی همدان آوردیم

پیش خواجو که نشانش ز عدم می‌دادند
از دهانت سر موئی بنشان آوردیم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.