هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، به توصیف معشوق و حالات عاشقانه میپردازد. شاعر از عناصری مانند یاقوت لب، شمع شبستان، مرغ سحر، و آتش عذار برای بیان احساسات خود استفاده میکند. در پایان، شاعر به عاشقان توصیه میکند که به جای گفتار، از حالات درونی خود برای بیان درد عشق استفاده کنند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از استعارهها و اصطلاحات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۷۱۴
ای بت یاقوت لب وی مه نامهربان
شمع شبستان دل گلبن بستان جان
گاه صبوحست و جام وقت شباهنگ و بام
صبح دوم در طلوع مرغ سحر در فغان
مردم چشم شبی تا بسحر پاس داشت
گر چه بر ایوان ماست هندوی شب پاسبان
ای مه آتش عذار آب چو آتش بیار
آتش رخ بر فروز و آتش ما را نشان
گر بگشائی نقاب شمع فلک گو متاب
ور بنوازی نوا مرغ سحر گو مخوان
خواجو اگر عاشقی حاجت گفتار نیست
گونه زردت بسست شرح غمت را بیان
گر بزبان آوری سوسن آزادهئی
برخی آزادهئی کو نبود ده زبان
شمع شبستان دل گلبن بستان جان
گاه صبوحست و جام وقت شباهنگ و بام
صبح دوم در طلوع مرغ سحر در فغان
مردم چشم شبی تا بسحر پاس داشت
گر چه بر ایوان ماست هندوی شب پاسبان
ای مه آتش عذار آب چو آتش بیار
آتش رخ بر فروز و آتش ما را نشان
گر بگشائی نقاب شمع فلک گو متاب
ور بنوازی نوا مرغ سحر گو مخوان
خواجو اگر عاشقی حاجت گفتار نیست
گونه زردت بسست شرح غمت را بیان
گر بزبان آوری سوسن آزادهئی
برخی آزادهئی کو نبود ده زبان
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.