هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و پرستشآمیز، بیانگر عشق عمیق و وابستگی بیحد شاعر به معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند آفتاب، سایه، ذره، و آب حیات، احساسات خود را توصیف میکند و تأکید میکند که حتی در صورت رنجش نیز از معشوق جدا نخواهد شد. او از ویژگیهای معشوق مانند موی سیاه، خال، و چشمهای فریبنده تمجید میکند و خود را همچون تشنهای میداند که عاشق آب حیات است.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعارههای به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۷۷۹
به آفتاب جهانتاب سایه پرور تو
بتاب طره مهپوش سایه گستر تو
که من بمهر رخت ذرهئی جدا نشوم
گرم بتیغ زنی همچو سایه از بر تو
بخال خلدنشینت که روز و شب چو بلال
گرفته است وطن بر لب چو کوثر تو
که طوطی دل شوریدهام بسان مگس
دمی قرار نگیرد ز شور شکر تو
به لحظهئیکه کشد تیغ تیز پیل افکن
دو چشم عشوه گر شیر گیر کافر تو
که همچو تشنه که میرد ز عشق آب حیات
بود دلم متعطش به آب خنجر تو
بدان خط سیه دود رنگ آتش پوش
که در گرفت بگرد مه منور تو
که من بروز و شب آشفته و پریشانم
از آن دو هندوی گردنکش دلاور تو
بخاک پای تو کانرا بجان و دل خواهد
که تاج سر کند آنکس که باشدش سر تو
که چون بخاک برند از در تو خواجو را
بهیچ باب نجوید جدائی از در تو
بتاب طره مهپوش سایه گستر تو
که من بمهر رخت ذرهئی جدا نشوم
گرم بتیغ زنی همچو سایه از بر تو
بخال خلدنشینت که روز و شب چو بلال
گرفته است وطن بر لب چو کوثر تو
که طوطی دل شوریدهام بسان مگس
دمی قرار نگیرد ز شور شکر تو
به لحظهئیکه کشد تیغ تیز پیل افکن
دو چشم عشوه گر شیر گیر کافر تو
که همچو تشنه که میرد ز عشق آب حیات
بود دلم متعطش به آب خنجر تو
بدان خط سیه دود رنگ آتش پوش
که در گرفت بگرد مه منور تو
که من بروز و شب آشفته و پریشانم
از آن دو هندوی گردنکش دلاور تو
بخاک پای تو کانرا بجان و دل خواهد
که تاج سر کند آنکس که باشدش سر تو
که چون بخاک برند از در تو خواجو را
بهیچ باب نجوید جدائی از در تو
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.