هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از خواجوی کرمانی، با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، به توصیف عشق، شراب، و درد فراق می‌پردازد. شاعر از معشوق، شراب، و نبود آن‌ها شکایت می‌کند و در جستجوی آرامش است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عرفانی با استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند شراب و می‌نوشی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا نامناسب باشد. همچنین، درک عمیق این شعر نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد.

غزل شمارهٔ ۷۸۶

صبحست ساقیا می چون آفتاب کو
خاتون آب جامهٔ آتش نقاب کو

چون لعل آبدار ز چشمم نمی‌رود
از جام لعل فام عقیق مذاب کو

در مانده‌ایم با دل غمخواره می کجاست
در آتشیم با جگر تشنه آب کو

اکنون که مرغ پردهٔ نوروز می‌زند
ای ماه پرده ساز خروش رباب کو

دردیکشان کوی خرابات عشق را
بیرون ز گوشهٔ جگر آخر کباب کو

گفتم چو بخت خویش مگر بینمت بخواب
لیکن ز چشم مست تو پروای خواب کو

خواجوکه یک نفس نشدی خالی از قدح
مخمور تا بچند نشیند شراب کو
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.