هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف معشوق می‌پردازد و از زیبایی‌های او سخن می‌گوید. او معشوق را به سروی روان تشبیه می‌کند و از عشق و ارادت خود به او می‌گوید. شاعر همچنین از درد فراق و حسرت عشق می‌نالد و از معشوق می‌خواهد که به او توجه کند. در پایان، شاعر از سرزنش‌های دیگران به خاطر عشق‌بازی و مستی خود دفاع می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۹۶

چگونه سرو روان گویمت که عین روانی
نه محض جوهر روحی که روح جوهر جانی

کدام سرو که گویم براستی بتو ماند
که باغ سرو روانی و سرو باغ روانی

تو آن نئی که توانی که خستگان بلا را
بکام دل برسانی و جان بلب نرسانی

چه جرم رفت که رفتی و در غمم بنشاندی
چه خیزد ار بنشینی و آتشم بنشانی

برون نمی‌روی از دل که حال دیده ببینی
نمی‌کشی مگر از درد و حسرتم برهانی

ز هر که دل برباید تو دل رباتر ازوئی
ز هر چه جان بفزاید تو جان فزاتر از آنی

نهاده‌ام سر خدمت بر آستان ارادت
گرم بلطف بخوانی و گر بقهر برانی

اگر امان ندهد عمر و بخت باز نگردد
کجا بصبر میسر شود حصول امانی

مکن ملامت خواجو بعشقبازی و مستی
که بر کناری و دانم که حال غرقه ندانی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.