هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از معشوقی با صفات والا و بینظیر سخن میگوید. معشوق در این شعر به عنوان موجودی فراتر از درک انسان، با قدرت و جمال بیپایان توصیف شده است. شاعر از عشق و دلدادگی خود میگوید و معشوق را با عناصر طبیعت و مفاهیم متعالی مانند نور، بهشت و گوهر مقایسه میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۸۹۹
بدینسان که از ما جهانی جهانی
که با کس نمانی و با کس نمانی
تو آن شهریاری و آن شهرهٔاری
که خسرو نشانی و خسرو نشانی
تو آنی که قتلم توانی و دانم
که هر دم برآنی که خونم برانی
خوشا طرف بستان و دستان مستان
می ارغوانی به روی غوانی
دل یاغی باغیم باغ و دائم
تو در باغ بانی و در باغبانی
ندانم کدامی که دامی دلم را
ز نسل کیانی که اصل کیانی
چو ماهی که ماهیتت کس نداند
چه کانی که از لعل گوهر چکانی
تو جان و جهانی و جان جهانی
تو نور جنانی و حور جنانی
سزد کاردوان رخ نهد پیش اسبت
اگر باز داری سمند ار دوانی
ترا نار پستان به از نار بستان
که سیب از ترنجت کند بوستانی
تو ترخان و ترخون ز جور تو خواجو
دل از خون چو خانی و رخ زر خانی
که با کس نمانی و با کس نمانی
تو آن شهریاری و آن شهرهٔاری
که خسرو نشانی و خسرو نشانی
تو آنی که قتلم توانی و دانم
که هر دم برآنی که خونم برانی
خوشا طرف بستان و دستان مستان
می ارغوانی به روی غوانی
دل یاغی باغیم باغ و دائم
تو در باغ بانی و در باغبانی
ندانم کدامی که دامی دلم را
ز نسل کیانی که اصل کیانی
چو ماهی که ماهیتت کس نداند
چه کانی که از لعل گوهر چکانی
تو جان و جهانی و جان جهانی
تو نور جنانی و حور جنانی
سزد کاردوان رخ نهد پیش اسبت
اگر باز داری سمند ار دوانی
ترا نار پستان به از نار بستان
که سیب از ترنجت کند بوستانی
تو ترخان و ترخون ز جور تو خواجو
دل از خون چو خانی و رخ زر خانی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۹۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.