هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و غزلگونه، بیانگر درد و شوق عاشقانهی شاعر به معشوق است. شاعر از زیباییهای معشوق، مانند موهایش، چهرهاش، و بوی خوشش سخن میگوید و از درد فراق و سوختگی دلش مینالد. او از معشوق میخواهد که اگر روزی به عراق بازگردد، با بیمهری با او رفتار نکند و از حال دل سوختهی او باخبر شود.
رده سنی:
16+
متن شامل مضامین عاشقانهی عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۹۲۴
ای ترک پریچهره بدین سلسله موئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سریست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
خورشید ندیدیم بدین سلسله موئی
ای باد بهاری مگر از گلشن یاری
وی نفحهٔ مشکین مگر از طره اوئی
انفاس بهشتی که چنین روح فزائی
یا نکهت اوئی که چنین غالیه بوئی
گر بار دگر سوی عراقت گذر افتد
زنهار که با آن مه بیمهر بگوئی
کای جان و دلم سوخته از آتش مهرت
آگاه نی از من دلسوخته گوئی
بوی جگر سوخته آید بمشامت
هر ذره ز خاک من مسکین که ببوئی
در نامه اگر شرح دهم قصه شوقت
کلکم دو زبانی کند و نامه دو روئی
در خاک سر کوی تو گمشد دل خواجو
فریاد گر آن گمشده را باز نجوئی
شرطست که دست از من دیوانه بشوئی
بر روی نکو این همه آشفته نگردند
سریست در اوصاف تو بیرون ز نکوئی
طوبی نشنیدیم بدین سرو خرامی
خورشید ندیدیم بدین سلسله موئی
ای باد بهاری مگر از گلشن یاری
وی نفحهٔ مشکین مگر از طره اوئی
انفاس بهشتی که چنین روح فزائی
یا نکهت اوئی که چنین غالیه بوئی
گر بار دگر سوی عراقت گذر افتد
زنهار که با آن مه بیمهر بگوئی
کای جان و دلم سوخته از آتش مهرت
آگاه نی از من دلسوخته گوئی
بوی جگر سوخته آید بمشامت
هر ذره ز خاک من مسکین که ببوئی
در نامه اگر شرح دهم قصه شوقت
کلکم دو زبانی کند و نامه دو روئی
در خاک سر کوی تو گمشد دل خواجو
فریاد گر آن گمشده را باز نجوئی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.