۴۴۲ بار خوانده شده
چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما
باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما
نالهٔ ما حلقه در گوش اجابت میکشد
کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما
فتنهٔ صد انجمن، آشوب صد هنگامهایم
گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما
نامهٔ پیچیده را چون آب خواندن حق ماست
کز سخن فهمان آن لبهای خاموشیم ما
بی تامل چون عرق بر روی خوبان میدویم
چون کمند زلف، گستاخ بر و دوشیم ما
از شراب ما رگ خامی است صائب، موج زن
گر چه عمری شد درین میخانه در جوشیم ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
باده از جوش نشاط افتاد و در جوشیم ما
نالهٔ ما حلقه در گوش اجابت میکشد
کز سحرخیزان آن صبح بناگوشیم ما
فتنهٔ صد انجمن، آشوب صد هنگامهایم
گر به ظاهر چون شراب کهنه خاموشیم ما
نامهٔ پیچیده را چون آب خواندن حق ماست
کز سخن فهمان آن لبهای خاموشیم ما
بی تامل چون عرق بر روی خوبان میدویم
چون کمند زلف، گستاخ بر و دوشیم ما
از شراب ما رگ خامی است صائب، موج زن
گر چه عمری شد درین میخانه در جوشیم ما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.