هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، بیانگر اندوه و تأمل شاعر درباره گذر عمر، فرصتهای از دست رفته و ناامیدی است. او از داغهای جوانی، خوابهای سنگین و زنگ افسوس یاد میکند و اشاره میکند که از عمرش تنها طول امل (آرزوهای دور و دراز) باقی مانده است. شاعر از بینایی خود برای عبرتگیری استفاده میکند و نشان میدهد که دیگر تمایلی به تماشای دنیا ندارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، مانند گذر عمر، ناامیدی و عبرتگیری، برای نوجوانان کمسال ممکن است سنگین و نامفهوم باشد. درک این مفاهیم نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل میگیرد.
غزل شمارهٔ ۳۵
از جوانی داغها بر سینهٔ ما مانده است
نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر
خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است
چون نسایم دست برهم، کز شمار نقد عمر
زنگ افسوسی به دست بادپیما مانده است
میکند از هر سر مویم سفیدی راه مرگ
پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است
نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ
از کتاب من، همین شیرازه بر جا مانده است
مطلبش از دیدهٔ بینا، شکار عبرت است
ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟
نقش پایی چند ازان طاوس بر جا مانده است
در بساط من ز عنقای سبک پرواز عمر
خواب سنگینی چو کوه قاف بر جا مانده است
چون نسایم دست برهم، کز شمار نقد عمر
زنگ افسوسی به دست بادپیما مانده است
میکند از هر سر مویم سفیدی راه مرگ
پایم از خواب گران در سنگ خارا مانده است
نیست جز طول امل در کف مرا از عمر هیچ
از کتاب من، همین شیرازه بر جا مانده است
مطلبش از دیدهٔ بینا، شکار عبرت است
ورنه صائب را چه پروای تماشا مانده است؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.