هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از گذر زمان و بی‌ثمری زندگی خود شکایت دارد. او احساس می‌کند که روزگارش در خواب و بی‌حرکتی می‌گذرد و زندگی‌اش مانند جرقه‌ای در سنگ خارا زودگذر است. شاعر از نازک‌اندیشی دیگران خسته شده و آرزو می‌کند زمان سریع‌تر بگذرد. او همچنین از امید به وصال معشوق سخن می‌گوید و خود را مانند خورشیدی می‌داند که می‌تواند سنگ را به لعل تبدیل کند، اما از سرنوشت خود ناراضی است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر، همچنین استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده، درک کامل آن را برای مخاطبان جوان‌تر دشوار می‌سازد. این شعر更适合 افرادی که تجربه زندگی بیشتری دارند و می‌توانند با مضامین آن ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۵۵

تا به کی درخواب سنگین روزگارم بگذرد
زندگی در سنگ خارا چون شرارم بگذرد

چند اوقات گرامی همچو طفل نوسواد
در ورق گردانی لیل و نهارم بگذرد؟

بس که ناز کارنشناسان ملولم ساخته است
دست می‌مالم به هم تا وقت کارم بگذرد

بار منت بر نمی‌تابد دل آزاده‌ام
غنچه گردم گر نسیم از شاخسارم بگذرد

با خیال او قناعت می‌کنم، من کیستم
تا وصالش در دل امیدوارم بگذرد؟

من که چون خورشید تابان لعل سازم سنگ را
از شفق صائب به خون دل مدارم بگذرد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.