هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه پیری، فرسودگی، و یادگارهای تلخ زندگی می‌گوید. او از دل شکسته، آرزوهای بربادرفته، و رنج‌های گذشته سخن می‌گوید و احساس می‌کند که زندگی با وجود تمام سختی‌ها همچنان ادامه دارد. همچنین، او از عشق ناکام و رنج‌های عاطفی یاد می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که تنها همدردی با اهل درد می‌تواند تسکین‌بخش باشد.
رده سنی: 16+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، مضامین غم‌انگیز و نگاه انتقادی به گذر زمان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۷۰

طی شد زمان پیری و دل داغدار ماند
صیقل شکست و آینه‌ام در غبار ماند

چون ریشهٔ درخت که ماند به جای خویش
شد زندگی و طول امل برقرار ماند

خواهد گرفت دامن گل را به خون ما
این آشیانه‌ای که ز ما یادگار ماند

ناخن نزد کسی به دل سر به مهر ما
این غنچه ناشکفته برین شاخسار ماند

دست من از رعونت آزادگی چو سرو
با صد هزار عقدهٔ مشکل ز کار ماند

نتوان ز من به عشرت روی زمین گرفت
گردی که بر جبین من از کوی یار ماند

صائب ز اهل درد هم آواز من بس است
کوه غمی که بر دلم از روزگار ماند
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.