هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر طبیعی مانند گل، لاله، و دریا، به مفاهیم گذرایی زندگی، اندوه، و یادگاریهای دردناک میپردازد. شاعر با اشاره به فرهاد و لالههای خونین، از عشق و فداکاری سخن میگوید و با تصاویری مانند ماه و دریا، ناپایداری و تغییر را در زندگی نشان میدهد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی، همراه با اشارات به رنج و فداکاری، ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار یا سنگین باشد. درک این شعر نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با نمادهای ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۷۱
نه گل، نه لاله درین خارزار میماند
دویدنی به نسیم بهار میماند
مل خنده بود گریهٔ پشیمانی
گلاب تلخ ز گل یادگار میماند
مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟
که لالهاش به چراغ مزار میماند
مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر
به یک قرار که در روزگار میماند؟
چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا
چه آب در گهر شاهوار میماند؟
ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب
به باغبان جگر داغدار میماند
دویدنی به نسیم بهار میماند
مل خنده بود گریهٔ پشیمانی
گلاب تلخ ز گل یادگار میماند
مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟
که لالهاش به چراغ مزار میماند
مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر
به یک قرار که در روزگار میماند؟
چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا
چه آب در گهر شاهوار میماند؟
ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب
به باغبان جگر داغدار میماند
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.