هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات ناامیدی، شکست و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. شاعر از از دست دادن بهار زندگی خود، ناتوانی در کنترل احساسات، و امیدواری‌های از دست رفته می‌گوید. همچنین اشاره‌ای به جنون و رنج‌های انسانی دارد و در نهایت به مقایسه‌ای بین زندگی محدود و آزادی می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین برخی از مفاهیم مانند ناامیدی، جنون و رنج‌های انسانی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۹۱

پیش از خزان به خاک فشاندم بهار خویش
مردان به دیگری نگذارند کار خویش

چون شیشهٔ شکسته و تاک بریده‌ام
عاجز به دست گریهٔ بی‌اختیار خویش

از وقت تنگ، چون گل رعنا درین چمن
یک کاسه کرده‌ایم خزان و بهار خویش

انجم به آفتاب شب تیره را رساند
دارم امیدها به دل داغدار خویش

سنگ تمام در کف اطفال هم نماند
آخر جنون ناقص ما کرد کار خویش !

دایم میانهٔ دو بلا سیر می‌کند
هر کس شناخته است یمین و یسار خویش

صائب چه فارغ است ز بی‌برگی خزان
مرغی که در قفس گذراند بهار خویش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.