هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رضایت به زندگی ساده و گذشتن از لذات دنیوی سخن می‌گوید. او از انتخاب‌های خود مانند بخشیدن خنده به مردم بی‌غم، رضایت به تلخی‌های زندگی و گذشتن از فرصت‌های دنیوی می‌گوید. همچنین به بی‌حاصلی انسان در برابر لذات کوچک اشاره می‌کند و فضای چرخش دنیا را شاد نمی‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر نیاز به درک و تجربه‌ی بیشتری از زندگی دارد که معمولاً در سنین نوجوانی و بزرگسالی قابل درک است.

غزل شمارهٔ ۱۳۰

ما خنده را به مردم بی‌غم گذاشتیم
گل را به شوخ چشمی شبنم گذاشتیم

قانع به تلخ و شور شدیم از جهان خاک
چون کعبه دل به چشمهٔ زمزم گذاشتیم

مردم به یادگار اثرها گذاشتند
ما دست رد به سینهٔ عالم گذاشتیم

چیزی به روی هم ننهادیم در جهان
جز دست اختیار که بر هم گذاشتیم

دادند اگر عنان دو عالم به دست ما
از بیخودی ز دست همان دم گذاشتیم

بی‌حاصلی نگر که حضور بهشت را
از بهر یک دو دانه چو آدم گذاشتیم

صائب فضای چرخ مقام نشاط نیست
بیهوده پا به حلقهٔ ماتم گذاشتیم
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.