هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، به مضامینی همچون عشق، رنجهای بشری، وحدت و جدایی، و رابطه انسان با عالم هستی میپردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارات عمیق، احساسات انسانی و فلسفه وجودی را به تصویر میکشد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارات و اشارات نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۴۳
ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم
محرم آیینهٔ خورشید از پاس دمیم
دست افسوس است برگ ما و بار دل ثمر
ما درین بستانسرا گویا که نخل ماتمیم
مدتی آدم گل از نظارهٔ فردوس چید
ای بهشت عاشقان، آخر نه ما هم آدمیم؟
در ته یک پیرهن، چون بوی گل با برگ گل
هم ز یکدیگر جدا افتاده و هم با همیم
برنمیآید ز ابر آن آفتاب بیزوال
ورنه ما آمادهٔ فانی شدن چون شبنمیم
روزی فرزند گردد هر چه میکارد پدر
ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم
عقدهها داریم صائب در دل از بیحاصلی
گر چه از آزادگی سرو ریاض عالمیم
محرم آیینهٔ خورشید از پاس دمیم
دست افسوس است برگ ما و بار دل ثمر
ما درین بستانسرا گویا که نخل ماتمیم
مدتی آدم گل از نظارهٔ فردوس چید
ای بهشت عاشقان، آخر نه ما هم آدمیم؟
در ته یک پیرهن، چون بوی گل با برگ گل
هم ز یکدیگر جدا افتاده و هم با همیم
برنمیآید ز ابر آن آفتاب بیزوال
ورنه ما آمادهٔ فانی شدن چون شبنمیم
روزی فرزند گردد هر چه میکارد پدر
ما چو گندم سینه چاک از انفعال آدمیم
عقدهها داریم صائب در دل از بیحاصلی
گر چه از آزادگی سرو ریاض عالمیم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.