هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی به موضوعاتی مانند رهایی از خود، عشق، فروتنی و تحول روحی می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند گل، شبنم و گوی، بر ضرورت گذر از محدودیت‌های فردی و رسیدن به تعالی تأکید می‌کند. همچنین، عشق به عنوان نیرویی رهایی‌بخش و دروازه‌ای به سوی بهشت توصیف شده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و اشارات عرفانی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند تا به خوبی درک شوند.

غزل شمارهٔ ۱۵۱

بوی گل و نسیم صبا می‌توان شدن
گر بگذری ز خویش، چها می‌توان شدن

شبنم به آفتاب رسید از فتادگی
بنگر که از کجا به کجا می‌توان شدن

چوگان مشو که از تو خورد زخم بر دلی
تا همچو گوی بی سر و پا می‌توان شدن

زنهار تا گره نشوی بر جبین خاک
درفرصتی که عقده‌گشا می‌توان شدن

دوری ز دوستان سبکروح مشکل است
ورنه ز هر چه هست جدا می‌توان شدن

صائب در بهشت گرفتم گشاده شد
از آستان عشق کجا می‌توان شدن؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.