هوش مصنوعی: این شعر از حافظ، با زبانی نمادین و عرفانی، به موضوعاتی مانند عشق، می‌نوشی، رهایی از غم، و نقد دنیای مادی می‌پردازد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با شراب، غم‌هایش را درمان کند و جهان را زیباتر ببیند. او همچنین به عشق و رهایی از قید عقل متعارف اشاره می‌کند و از مرده‌دلان دنیا انتقاد می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و نمادین است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی به صورت نمادین نیاز به درک ادبی و فرهنگی دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

غزل شمارهٔ ۱۵۴

ساقی دمید صبح، علاج خمار کن
خورشید را ز پردهٔ شب آشکار کن

رنگ شکسته می‌شکند شیشه در جگر
از می خزان چهرهٔ ما را بهار کن

فیض صبوح پا به رکاب است، زینهار
این سیل را به رطل گران پایدار کن

شرم از حضور مرده‌دلان جهان مدار
این قوم را تصور سنگ مزار کن

درد پیاله‌ای به گریبان خاک ریز
سنگ و سفال را چو عقیق آبدار کن

خود را شکفته‌دار به هر حالتی که هست
خونی که می‌خوری به دل روزگار کن

شبنم زیان نکرد ز سودای آفتاب
در پای یار گوهر جان را نثار کن

تا کی توان به مصلحت عقل کار کرد؟
یک چند هم به مصلحت عشق کار کن
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.