هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به بیان عشق و اشتیاق روح به معشوق حقیقی (خداوند) می‌پردازد. شاعر با استفاده از استعاره‌هایی مانند «ذره و آفتاب» و «راه بی‌پایان»، فاصله‌ی بین انسان و معشوق الهی را توصیف می‌کند. او از رنج هجران و فراق می‌گوید و امید به جذبه‌ای الهی دارد تا بتواند در این مسیر سخت قدم بردارد. همچنین، اشاره‌ای به داستان خضر و آب حیات دارد که نمادی از جستجوی حقیقت و زندگی جاودان است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ارجاعات ادبی (مانند اشاره به خضر) نیاز به دانش ادبی و عرفانی نسبی دارد.

غزل شمارهٔ ۴

جان به جانان کی رسد جانان کجا و جان کجا
ذره است این، آفتاب است، این کجا و آن کجا

دست ما گیرد مگر در راه عشقت جذبه‌ای
ورنه پای ما کجا وین راه بی‌پایان کجا

ترک جان گفتم نهادم پا به صحرای طلب
تا در آن وادی مرا از تن برآید جان کجا

جسم غم فرسود من چون آورد تاب فراق
این تن لاغر کجا بار غم هجران کجا

در لب یار است آب زندگی در حیرتم
خضر می‌رفت از پی سرچشمه ی حیوان کجا

چون جرس با ناله عمری شد که ره طی می‌کند
تا رسد هاتف به گرد محمل جانان کجا
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.