هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که حاضر است جان خود را فدای او کند. او از درد فراق و غربت مینالد و آرزو میکند که روزی از این رنجها رها شود. همچنین، شاعر از ترس و احترام خود نسبت به معشوق میگوید و اشاره میکند که حتی اشکهایش را نیز پنهانی میریزد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۶۱
گوهرفشان کن آن لب کز شوق جان فشانم
جان پیش آن دو لعل گوهرفشان فشانم
گر بی توام به دامن نقد دو کون ریزند
دامان بینیازی بر این و آن فشانم
خالی نگرددم دل کز بیم او ز دیده
اشکی اگر فشانم باید نهان فشانم
آیا بود که روزی فارغ ز محنت دام
گرد غریبی از بال در آشیان فشانم
سرو روان من کو هاتف که بر سر من
چون پا نهد به پایش نقد روان فشانم
جان پیش آن دو لعل گوهرفشان فشانم
گر بی توام به دامن نقد دو کون ریزند
دامان بینیازی بر این و آن فشانم
خالی نگرددم دل کز بیم او ز دیده
اشکی اگر فشانم باید نهان فشانم
آیا بود که روزی فارغ ز محنت دام
گرد غریبی از بال در آشیان فشانم
سرو روان من کو هاتف که بر سر من
چون پا نهد به پایش نقد روان فشانم
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۲
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۴۰۲/۲/۱۵ ۱۷:۴۸
شرح این بیت گر بی توام به دامن نقد دوکون ریزند دامان بی نیازی بر این وآن فشانم