هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دوری از معشوق و رنج هجران می‌گوید، اما با وجود این دوری، خود را صبور و مقاوم می‌داند. او از پشیمانی و ندامت سخن می‌گوید و با وجود سختی‌ها، احساس آرامش و قدرت درونی دارد. شاعر همچنین از بی‌خوابی و بی‌قراری شب‌ها می‌نویسد اما در عین حال، از جمعیت و انبوهی مشکلات خود یاد می‌کند. در پایان، او از بیهوده‌گویی دیگران شکایت دارد و از کلفت‌کاری آن‌ها می‌نالد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و هجران است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۳۸

دو روزی شد که با هجران جانان صحبتی دارم
درین کار آزمودم خویش را خوش طاقتی دارم

به حال مرگ باشد هرکه دور افتد ز غمخواری
من از دلدار دور افتاده‌ام خوش حالتی دارم

از آن کو رخت بستم وز سگ او خواستم همت
کنون چون سگ پشیمان نیستم چون همتی دارم

شبم بی‌زلف او صد نیش عقرب نیست در بستر
چو چشم دیر خواب خویش مهد راحتی دارم

نبرد اسباب عیشم مو به مو باد پریشانی
جدا زانطره و کاکل عجب جمعیتی دارم

نمی‌سازم کمال عجز خود پیش سگش ظاهر
تعالی الله بر استغنا چه کامل قدرتی دارم

سخن در پرده گفتن محتشم تاکی زبان درکش
که پر بیهوده میگوئی و من بد کلفتی دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.