هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد فراق و جفای معشوق می‌نالد. او از چشمان بسته معشوق، درد جانکاه فراق، و ناله‌هایش سخن می‌گوید و احساسات عمیق خود را با تصاویر شاعرانه مانند خون چکیدن از مژگان و آسمان پنبه در گوش از افغان او بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عاطفی عمیق و تصاویر شاعرانه پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است با احساسات شدید و غمگین آن ارتباط برقرار نکنند. همچنین، برخی از استعاره‌ها و واژگان به‌کار رفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۴۴

چند چشمت بسته بیند چشم سرگردان من
چشم بگشا ای بلاگردان چشمت جان من

جان مردم را خراشید آن که حک کرد از جفا
حرف راحت را ز برگ نرگس جانان من

تا چرا چشم تو پرخون باشد و از من پرآب
میشود کور از خجالت چشم خون‌افشان من

گشت مژگان تو یکدم خون چکان وز درد آن
مانده تا روز قیامت خون‌فشان مژگان من

آن که از عین ستم زد زخم بر آهوی تو
مردم چشم مرا خون ریخت در دامان من

ناله‌ات کرد آن چنان زارم که امشب از نجوم
آسمان را پنبه در گوش است از افغان من

تا مرا باشد حیات و محتشم را زندگی
ریخت ای گل زان او بادا و دردت زان من
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.