هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از درد هجران و بی‌مهری معشوق می‌نالد و بیان می‌کند که محبتش پنهان مانده است. او از حضور رقیبان و بی‌توجهی معشوق شکایت دارد و وضعیت خود را در طوفان هجران توصیف می‌کند. همچنین، از خطر اشک برای آینه‌رویی معشوق و حیرانی چشم‌هایش می‌گوید و در پایان، آرزوی همراهی در قیامت را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ای است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های شعری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

شمارهٔ ۵۵

چون نیست دلت با من از وصل تو هجران به
این لطف زبانی هم مخصوص رقیبان به

چون لطف نهان تو پیداست که باغیر است
مهری که مرا با تو پیدا شده پنهان به

اغیار چو بسیارند در کوی تو پا کوبان
بنیاد وصال مازین زلزله ویران به

عشاق چه غواصند در بحر وصال تو
کشتی من از هجران در ورطهٔ طوفان به

چون آینهٔ رویت دارد خطر از اشگم
چشمی که بود بی‌نم بر روی تو حیران به

چون من ز میان رفتم دامن بکش از یاران
در حشر گرت باشد یکدست بدامان به

امشب که هم آوازند با غیر سگان تو
گر محتشم از غیرت کمتر کندافغان به
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.