هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، بیانگر درد و رنج عاشق در فراق یار و اشتیاق به وصال اوست. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، حالات روحی خود را در قالب غزلی عاشقانه بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴

جان بر لب و ز یار هزار آرزو مرا
بگذار ای طبیب زمانی به او مرا

زین تب چنان ره نفسم تنگ شد که هیچ
جز آب تیغ او نرود در گلو مرا

آن بلبلم که جلوهٔ آتش گل من است
در دام آرزو نکشد رنگ و بو مرا

از طره دو تا به دو زنجیر بسته است
چون شیر وحشی آن بت زنجیر مو مرا

خوی بد است مائدهٔ حسن را نمک
زین جاست حرص دیدن آن تندخو مرا

ذرات من ز مهر تو خالی نمی‌شوند
گر ذره ذره می کنی ای فتنه‌جو مرا

در عاشقی مرا چه گنه کافریدگار
خود آفریده عاشق روی نکو مرا

اقبال محتشم که چو طبعش بلند بود
افراخت سر به سجدهٔ آن خاک کو مرا

تا آمدم به سجدهٔ سلمان جابری
ناید به کس دگر سر همت فرو مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.