هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از زبان شاعری است که از عشق و جنون سخن می‌گوید. او از دل‌دادن به عشق دیوانه‌وار، رهایی از قید عقل، و جستجوی شور و شوق درونی می‌گوید. شاعر از درد عشق، جدایی از معشوق، و اشتیاق به وصل سخن می‌راند و در نهایت، به ستایش خداوند و تسلیم در برابر او می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱

حوصله کو که دل دهم عشق جنون فزای را
سلسله بگسلم ز پا عقل گریزپای را

کو دلی و دلیرئی کز پی رونق جنون
شحنهٔ ملک دل کنم عشق ستیزه رای را

کو جگری و جراتی کز پی شور دل دگر
باعث فتنه‌ای کنم دیدهٔ فتنه زای را

کوتهی و تهوری تا شده همنشین غیر
سیر کنم ز صحبت آن هم دم دل‌ربای را

در المم ز بی‌غمی کو گل تازه‌ای کزو
لالهٔ داغ دل کنم داغ الم زدایرا

تلخی عشق چون دگر پیش دلم نموده خوش
باز بوی چشمانم این زهر شکر نمای را

دیده به ترک عافیت بر رخ ترکی افکنم
در ستمش سزا دهم جان ستم سزای را

از دل خویش بوی این می‌شنوم که دلبری
دام رهم کند دگر جعد عبیر سای را

مفتی عشقم اردهد رخصت سجدهٔ بتی
شکرکنان زبان زبان سجده کنم خدای را

صبر نماند وقت کز همه کس برآورد
گریه‌های های من نالهٔ وای وای را

باز فتاده در جهان شور که کرده محتشم
بلبل باغ عاشقی طبع غزل سرای را
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.