هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دیدار شخصی به نام سروی از یزد یاد میکند که به خانهی او آمده است. با وجود گرمی و نشاط اولیه، سروی از افسانههای سرد و غمگین شاعر افسرده میشود. شاعر به بیان ناکامیهای عاطفی و اجتماعی خود میپردازد و اشاره میکند که عشق و محبت او مورد توجه قرار نگرفته است. همچنین، او از وضعیت نابسامان زندگی خود و ناکامیهایش در رسیدن به آرزوها سخن میگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عاطفی و اجتماعی پیچیدهای است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناکامیهای عاطفی و اجتماعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارند.
غزل شمارهٔ ۳۶
سروی از یزد گذر کرد به کاشانهٔ ما
که ازو چون ارم آراسته شد خانهٔ ما
با دلی گرم نشاط آمد و از حرف نخست
گشت افسرده دل از سردی افسانهٔ ما
فتنه را سلسله جنبان نشد آن زلف که هیچ
اعتباری نگرفت از دل دیوانهٔ ما
به شراب لبش آلوده نگردید که دید
پر ز خوناب جگر ساغر و پیمانهٔ ما
مرغ طبعش طیران داشت چو بر اوج غرور
پیش او بود عبث ریختن دانهٔ ما
گرد تکلیف نگشتم از آن رو که نبود
لایق پادشهی بزم گدایانهٔ ما
محتشم چرخ گدای در ما گشتی اگر
شدی آن گنج روان ساکن ویرانهٔ ما
که ازو چون ارم آراسته شد خانهٔ ما
با دلی گرم نشاط آمد و از حرف نخست
گشت افسرده دل از سردی افسانهٔ ما
فتنه را سلسله جنبان نشد آن زلف که هیچ
اعتباری نگرفت از دل دیوانهٔ ما
به شراب لبش آلوده نگردید که دید
پر ز خوناب جگر ساغر و پیمانهٔ ما
مرغ طبعش طیران داشت چو بر اوج غرور
پیش او بود عبث ریختن دانهٔ ما
گرد تکلیف نگشتم از آن رو که نبود
لایق پادشهی بزم گدایانهٔ ما
محتشم چرخ گدای در ما گشتی اگر
شدی آن گنج روان ساکن ویرانهٔ ما
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.