هوش مصنوعی:
این شعر از محتشم کاشانی، شاعر پرآوازهٔ ایرانی، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از هجران و بیوفایی معشوق در رنج است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعارههای غنی، حالات روحی عاشق را توصیف میکند و از معشوقی میگوید که اگر فرصتی یابد، حتی فرشتهٔ مرگ را نیز از پای درمیآورد. در پایان، شاعر از سلطان دلها میخواهد که به فکر بهبودی دل شکستهٔ او باشد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوانتر دشوار میباشد. همچنین، برخی از تصاویر بهکاررفته (مانند 'خون ملکالموت') ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۴۶
نامسلمان پسری خون دلم خورد چو آب
که به مستی دل مرغان حرم کرده کباب
کار بر مرغ دلم در کف طفلی شده است
آن چنان تنگ که گلشن بودش چنگ عقاب
شاهد عشق حریفیست که گر یابد دست
میکند دست به خون ملکالموت خضاب
چهرهٔ هجر به خواب آید اگر عاشق را
کشدش خوف به مهد اجل از بستر خواب
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد
به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
تو که داری سر شاهنشهی کشور دل
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
محتشم را دم آبی چو ز تیغت دادی
دم دیگر به چشانش که ثوابست ثواب
که به مستی دل مرغان حرم کرده کباب
کار بر مرغ دلم در کف طفلی شده است
آن چنان تنگ که گلشن بودش چنگ عقاب
شاهد عشق حریفیست که گر یابد دست
میکند دست به خون ملکالموت خضاب
چهرهٔ هجر به خواب آید اگر عاشق را
کشدش خوف به مهد اجل از بستر خواب
لرزه بر دست نسیم افتد اگر برگیرد
به سر انگشت خیال از رخ او طرف نقاب
تو که داری سر شاهنشهی کشور دل
فکر ملک دل ما کن که خرابست خراب
محتشم را دم آبی چو ز تیغت دادی
دم دیگر به چشانش که ثوابست ثواب
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.