هوش مصنوعی: این متن شعری است که از درد عشق و جفای یار سخن می‌گوید. شاعر از نبود لطف معشوق و بخت بد خود شکایت دارد و دلش همچون کودکی است که به بازی و شوخی مشغول است. او از رازهای پنهان و احساسات درهم‌ریخته خود می‌گوید و ترس از رسیدن به لطف معشوق را بیان می‌کند. همچنین، از گریه‌های هجر و شکستن بنای جان سخن می‌راند و عشق را بر هر کاری مقدم می‌داند. در پایان، شاعر از خصایل ملکی و نیاز به سجده در برابر معشوق می‌گوید و گفتارش را با آرزوی خیر همراه می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به دانش ادبی و بلوغ عاطفی نیاز دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲

زخم جفای یار که بر سینه مرهم است
از بخت من زیاده و از لطف او کم است

کودک دل است و دو و لعب دوست لیک
در قید اختلاط ز قید معلم است

پنهان گلی شکفته درین بزم کان نگار
خود را شکفته دارد و بسیار درهم است

شد مست و از تواضع بی‌اختیار او
در بزم شد عیان که نهان با که همدمست

ترسم برات لطف گدائی رسد به مهر
کان لعل خاتمیست که در دست خاتمست

از گریه‌های هجر شکست بنای جان
موقوف یک نم دیگر از چشم پر نمست

هر صبح دم من و سر کوی بتان بلی
شغلی است این که بر همهٔ کاری مقدم است

با این خصایل ملکی بر خلاف رسم
باید که سجدهٔ تو کند هر که آدم است

با غم که جان در آرزوی خیر باد اوست
گفتار محتشم همه دم خیر مقدم است
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.