هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و فراق می‌گوید و از بیداد و ستم معشوق شکایت دارد. او از امتحان سخت عشق و وعده‌های شیرین معشوق که به وصال نمی‌انجامد، گلایه می‌کند. همچنین، از رنج‌های روحی و عاطفی خود سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که شاید مورد ترحم معشوق قرار گیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بیداد، فراق، و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۶۳

کنون که خنجر بیداد یار خونریز است
کجاست مرد که بازار امتحان تیز است

دلم ز وعدهٔ شیرین لبی است در پرواز
که یاد کوه‌کنش به ز وصل پرویز است

ز من چه سرزده‌ای سرو نوش لب که دگر
سرت گران و حدیثت کنایه آمیز است

منه فزونم ازین بار جور بر خاطر
که پیک آه گران خاطر سبک خیز است

کشاکش رگ جانم شب دراز فراق
ز سر گرانی آن طره دلاویز است

به این گمان که شوم قابل ترحم تو
خوشم که تیغ جهانی به خون من تیز است

چو محتشم سخن زا قامتت کند بشنو
که گاه گاه سخنهای او بانگین است
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.