هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از زبان عاشقی است که از عشق و جمال معشوق سخن می‌گوید. او از تأثیرات عمیق عشق و زیبایی معشوق بر روح و جان خود می‌گوید و از احساساتی مانند غیرت، حیرت و اشتیاق پرده برمی‌دارد. تصاویر شعری مانند آتش، گل، شمع و خنجر برای بیان شدت احساسات به کار رفته‌اند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و استعاره‌های پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر مانند 'خنجر زدن' و 'آتش' ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۸۲

حرف عشقت مگر امشب ز یکی سرزده است
که حیا این همه آتش به گلت در زده است

زده جام غضب آن غمزه مگر غمزده‌ای
طاق ابروی تو را گفته و ساغر زده است

شعلهٔ شمع جمالت شده برهم زده آه
مرغ روح که به پیرامن آن پرزده است

خونت از غیرت اشک که به جوش است که باز
گل تبخاله ز شیرین رطبت سرزده است

می‌گذشتی وز میغ مژه خون می‌بارید
که به حیران شده‌ای چشم تو خنجر زده است

جیب جانش ز من اندر خطر است آن که چنین
دامن سعی به راه طلبت بر زده است

حاجبت کرده کمان زه مگر از کم حذری
داد جرات زده‌ای قصر تو را در زده است

خوش حریفیست که در وادی عشقت همه جا
خیمه با محتشم از لاف برابر زده است
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.