هوش مصنوعی: این شعر از محتشم کاشانی بیانگر درد و رنج عاشقانه، ناامیدی و اندوه ناشی از عشق نافرجام است. شاعر از تیرهای عشق، آتش و آب احساسات، بار سنگین دل و جنون عشق سخن می‌گوید. همچنین، به وفاداری و امیدواری اشاره می‌کند که در نهایت به دیوار غم می‌رسد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند ناامیدی و رنج عشق نیاز به بلوغ ذهنی دارد.

غزل شمارهٔ ۸۷

گفتمش تیر تو خواهد به دل زار نشست
به فراست سخنی گفتم و بر کار نشست

صحبتی داشت که آمیخت بهم آتش و آب
دی که در بزم میان من و اغیار نشست

غیر کم حوصله را بار دل از پای نشاند
لله‌الحمد که این فتنه به یک بار نشست

سایه پرورد بلا می‌شوم آخر کامروز
بر سرم مرغ جنون آمد و بسیار نشست

هرکه چون شمع به بالین من آمد شب غم
سوخت چندان که به روز من بیمار نشست

پشت امید به دیوار وفای تو که داد
که نه در کوچهٔ غم روی به دیوار نشست

محتشم آن کف پا از مژه‌ات یافت خراش
گل بی‌خار شد آزرده چو با خار نشست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.