هوش مصنوعی: این شعر از درد عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر از بی‌وفایی معشوق و آزارهای او گلایه می‌کند، اما در عین حال به لطف و مرحمت پنهان او نیز اشاره دارد. تصاویر شعر شامل خونریزی دل عاشقان، تیر شکاری، و تضاد بین خزان و بهار است که نشان‌دهنده دوگانگی عشق و رنج است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده مانند خونریزی دل و تیر شکاری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و پرداختن به رنج عشق نیاز به سطحی از بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۹۲

حکمی که همچو آب روان در دیار اوست
خونریز عاشقان تبه روزگار اوست

از غیرتم هلاک که بر صید تازه‌ای
هم زخم زخم کاری و هم کار کار اوست

خون می‌چکاند از دل صد صید بی‌نصیب
تیر شکاری که نصیب شکار اوست

بدعاقبت کسی که چو من اعتماد وی
بر عهدهای بسته نا استوار اوست

حرفی که می‌گذارد و می‌داردم خموش
لطف نهان و مرحمت آشکار اوست

باغیست تازه باغ عذارش که بی گزاف
صد فصل در میان خزان و بهار اوست

نیکوترین نوازش جانان محتشم
آزار جان خسته و جسم فکار اوست

فریاد اگر نه جابر آزار او شود
سلمان جابری که خداوندگار اوست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.