هوش مصنوعی:
این شعر از عشق نافرجام و نابرابر سخن میگوید. شاعر از محبوبی مینالد که با وجود داشتن قدرت و لطف بیکران، از دادن کوچکترین توجهی به او دریغ کرده است. در حالی که به دیگران محبت فراوان میکند، از شاعر حتی یک نگاه هم دریغ داشته است. این شعر بیانگر درد عاشقی است که در عین فداکاری، بیپاسخ مانده است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، لحن حزنانگیز و بیان ناامیدی در عشق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.
غزل شمارهٔ ۱۲۱
آن شاه ملک دل ستم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
وز کینهٔ زهر چشم هم از من دریغ داشت
صد بار سرخ شد دم تیغش به خون غیر
این لطفهای دم به دم از من دریغ داشت
با مدعی که لایق بیداد هم نبود
صد لطف کرد و یک ستم از من دریغ داشت
من جان فشاندم از طمع بوسهای بر او
او توشه ره عدم از من دریغ داشت
کردم گدائی نگهی محتشم ازو
آن پادشاه محتشم از من دریغ داشت
دریای لطف بود و نم از من دریغ داشت
صدنامهٔ بیدریغ رقم زد به نام غیر
وز کلک خویش یک رقم از من دریغ داشت
اغیار را به عشوهٔ شیرین هلاک کرد
وز کینهٔ زهر چشم هم از من دریغ داشت
صد بار سرخ شد دم تیغش به خون غیر
این لطفهای دم به دم از من دریغ داشت
با مدعی که لایق بیداد هم نبود
صد لطف کرد و یک ستم از من دریغ داشت
من جان فشاندم از طمع بوسهای بر او
او توشه ره عدم از من دریغ داشت
کردم گدائی نگهی محتشم ازو
آن پادشاه محتشم از من دریغ داشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.