هوش مصنوعی: شاعر در این متن از جدایی و رنج ناشی از دوری معشوق می‌گوید. او از درد غربت، بی‌تفاوتی معشوق، و رنج‌های عاطفی خود سخن می‌گوید. رقیب نیز سعی در آزار او دارد، اما در نهایت، شاعر تنها می‌ماند و حتی طبیب نیز از درمان او ناامید می‌شود. متن با تصویری از امیدواری کوتاه و سپس ناامیدی پایان می‌یابد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده‌ای مانند غم جدایی، ناامیدی، و رنج عشق است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات شعری کلاسیک نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۲۵

فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت
مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت

چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست
گشود لب به تبسم که یا نصیب و برفت

چو گفتمش که دگر فکر من چه خواهد بود
به خنده گفت که فکر رخ حبیب و برفت

چو گفتمش که مرا کی ز ذوق خواهد کشت
نوید آمدنت گفت عنقریب و برفت

رقیب خواست که از پا درآردم او نیز
مرا نشاند به کام دل رقیب و برفت

نشست برتنم از تاب تب عرق چندان
که دست شست ز درمان من طبیب و برفت

ز دست محتشم آن گل کشد دامن وصل
گذاشت خواری هجران به عندلیب و برفت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.