هوش مصنوعی:
این شعر از محتشم کاشانی، شاعر پرآوازهٔ ایرانی، بیانگر درد و رنج عشق و جدایی است. شاعر از نالههای دلش میگوید که حتی فلک را به گوشنشینی واداشته است. او از عشق و مستی و بیخودی میسراید و از آتشی سخن میگوید که در نهان است و دیگ سودای او را به جوش میآورد. عقل در برابر عشق ناتوان است و هرکس به دنبال هوسهای خود است.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه و استفاده از استعارههای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و مستی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۲۶
ناله چندان ز دلم راه فلک دوش گرفت
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
کرد ساقی قدحی پر که کسش گرد نگشت
آخر آن رطل گران رند قدح نوش گرفت
آتشی کز همهٔ ظاهر نظران پنهان بود
دیگ سودای من از شعلهٔ آن جوش گرفت
بادهٔ عشق از آن پیش که ریزند به جام
آتش نشهٔ آن در من مدهوش گرفت
سر نا گفتنی عشق فضولی میگفت
عقل صدباره به دندان لب خاموش گرفت
هرکس آورد به کف دامن سروی ز هوس
محتشم دامن آن سرو قباپوش گرفت
که مؤذن سحر از نالهٔ من گوش گرفت
عرش آن بار گران را سبک از دوش انداخت
خاک بیباک دلیر آمد و بر دوش گرفت
کرد ساقی قدحی پر که کسش گرد نگشت
آخر آن رطل گران رند قدح نوش گرفت
آتشی کز همهٔ ظاهر نظران پنهان بود
دیگ سودای من از شعلهٔ آن جوش گرفت
بادهٔ عشق از آن پیش که ریزند به جام
آتش نشهٔ آن در من مدهوش گرفت
سر نا گفتنی عشق فضولی میگفت
عقل صدباره به دندان لب خاموش گرفت
هرکس آورد به کف دامن سروی ز هوس
محتشم دامن آن سرو قباپوش گرفت
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.