هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین درباره‌ی درد عشق، هجران و آرزوی وصال معشوق است. شاعر از زندگی بدون عشق شکایت دارد و دردهای عشقی را توصیف می‌کند. او همچنین به اهمیت عشق و ارتباط با معشوق اشاره می‌کند و از روزهای هجران و دوری می‌نالد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و هجران نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۵۸

زندگانی بی غم عشق بتان یکدم مباد
هر که این عالم ندارد زنده در عالم مباد

باد عمرم آن قدر کز شاخ وصلت برخورم
ور نمی‌خواهی تو بر خورداریم آن هم مباد

بی‌خدنگت یاددارم صد جراحت بر جگر
هیچ کس را این جراحتهای بی‌مرهم مباد

گر ز حرمانش ندارم زندگی بر خود حرام
مرغ روحم در حریم حرمتش محرم مباد

روز وصل دلبران گر شد نصیب دیگران
سایهٔ شبهای هجرت از سرما کم مباد

گفتمش کز درد عشقت غم ندارم در جهان
گفت هر عاشق که دردی دارد او را غم مباد

گر نباشد محتشم خوش‌دل به دور خط دوست
از بهار حسن او مرغ دلم خرم مباد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.