هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از محتشم کاشانی، بیانگر درد هجران و اشتیاق به وصال معشوق است. شاعر از روز قیامت و پرسش الهی سخن می‌گوید، از غم هجران و وفاداری به معشوق می‌نالد، و به کرم و رحمت الهی امید بسته است. همچنین، اشاره‌ای به رسوایی و انگشت‌نما شدن در حشر دارد و در نهایت، به صبر و درمان دردها توسط خداوند اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه عمیق است که درک آن ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند روز قیامت و رسوایی در حشر نیاز به درک بالاتری از مفاهیم دینی و فلسفی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۷۹

روز محشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
دل جدا شکر تو و دیده جدا خواهد کرد

جان غم دیده که آمد به لب از هجرانت
تا کند عمر وفا با تو وفا خواهد کرد

غیر را میکشی امروز و حسد می‌کشدم
که ملاقات تو فردای جزا خواهد کرد

کرم ناساخته جا می‌کند اینها در بزم
سر چو از باده کند گرم چها خواهد کرد

کرده رسوای دو عالم لقبم چون نکند
که به حشرم دگر انگشت نما خواهد کرد

کرده صد کار به دشمن مرض هجر کنون
مانده یک کار همانا که خدا خواهد کرد

محتشم عاقبت آن شوخ وفا کیش ز رحم
صبر کن صبر که درد تو دوا خواهد کرد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۷۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.