هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از فراق و نبودن عزیزانش مینالد و از سرنوشت ناگوار آنها میپرسد. او از اسیر، مرغ نامهرسان، آهوی مجنون و دیگران یاد میکند و از تغییر احوال و نابودی آنها سخن میگوید. این شعر پر از حس غم و اندوه است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است و درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، لحن غمگین و پرداختن به موضوعاتی مانند مرگ و فراق ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۲
هیچ میگویی اسیری داشتم حالش چه شد
خستهٔ من نیمه جانی داشت احوالش چه شد
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاه گاه
میرسید و نامهای میبود بربالش چه شد
هیچ کلک فکر میرانی بر این کان خسته را
جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد
در ضمیرت هیچ میگردد که پار افتادهای
مرغ روحش گرد من میگشت امسالش چه شد
پیش چشمت هیچ میگردد که در دشت خیال
آهوی من بود مجنونی به دنبالش چه شد
پیش دستت چاکری استاده بد آخر ببین
مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد
ملک عیش محتشم یارب چرا شد سرنگون
گشت بختش واژگون اقبالش چه شد
خستهٔ من نیمه جانی داشت احوالش چه شد
هیچ میپرسی که مرغی کز دیاری گاه گاه
میرسید و نامهای میبود بربالش چه شد
هیچ کلک فکر میرانی بر این کان خسته را
جان نالان خود برآمد جسم چون نالش چه شد
در ضمیرت هیچ میگردد که پار افتادهای
مرغ روحش گرد من میگشت امسالش چه شد
پیش چشمت هیچ میگردد که در دشت خیال
آهوی من بود مجنونی به دنبالش چه شد
پیش دستت چاکری استاده بد آخر ببین
مرگ افکندش ز پا غم کرد پامالش چه شد
ملک عیش محتشم یارب چرا شد سرنگون
گشت بختش واژگون اقبالش چه شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.