هوش مصنوعی: شاعر در این متن از فراق و دوری معشوق خود می‌نالد و دردهای عاشقانه‌اش را بیان می‌کند. او از بی‌وفایی معشوق و فرستادن پیام‌های بی‌ثمر گله می‌کند و حال پریشان خود را توصیف می‌نماید. همچنین، از سفر معشوق و تأثیر آن بر زندگی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن نیاز به بلوغ عاطفی و فکری دارد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و استعاره‌های ادبی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۹

گه رفتن آن پری رو بوداع ما نیامد
شه حسن بود آری بدر گدا نیامد

چو شنیدم از رقیبان خبر عزیمت او
دلم آن چنان ز جا شد که دگر به جا نیامد

چو ز مهر دستانم به سر آمدند کس را
ز خراب حالی من به زبان دعا نیامد

خبر من پریشان ببر ای صبا به آن مه
پس از آن بگو که مسکین ز پیت چرا نیامد

ز قدم شکستگی بود و فتادگی که قاصد
به تو بی‌وفا فرستاد و خود از قفا نیامد

من خسته چون ز حیرت ندرم چو گل گریبان
که رسولی از تو سویم به جز از صبا نیامد

ز کجاشد آن صنم را سفر آرزو که هرگز
ز زمانه محتشم را به سر این بلا نیامد
وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن (رمل مثمن مشکول)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.